|
سه شنبه 21 تير 1390برچسب:, :: 17:41 :: نويسنده : zeinab
اجازه هست به عشق تو، توی کوچه ها داد بزنم؟
روی پشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؛
اجازه هست که هر نفس ترانه بارونت کنم؟
ماه و ستاره رو بازم فدای چشمونت کنم؛
اجازه هست که خنده هات قلبمو از جا بکنه؟
بهت بگم عاشقتم، دوست دارم یه عالمه؛
اجاز هست بهت بگم عشق تو توی سینمه؟
جونمو هم به پات بدم بازم برای تو کمه؛
به من بگو، بگو به من، بگو منو دوسنم داری؟
بگو که واسه هوست پا روی دلم نمی ذاری
اجاز هست نگاهتو توی خاطرم قاب بکنم؟
چشمی که بدخواهمونه به خاطرت خواب بکنم؛
اجازه فریاد بزنم توی قلبمی تا به ابد؟
بدون اگه رسوا بشم بخاطرت خوبه نبرد؛
اجازه هست کنار تو به اوج ابرهام برسم؟
دست توی دستمو برم به فردا برسم؛
اجازه هست دریا بشم، کویرو پیومنه کنم؟
تو صدف دلم بشی، من توی دلت خونه کنم؛
اجازه هست یه لحظه باز توی چشات نگاه کنم؟
با یک نگاه بی ریا روی غمو سیاه کنم؛
اجازه هست ...
سه شنبه 21 تير 1390برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : zeinab
چگونه می توانم احساسم را پنهان یا انکار کنم
سه شنبه 21 تير 1390برچسب:, :: 17:21 :: نويسنده : zeinab
امیدوارم روزی بتوانم بهترین شعر زندگیم را برای تو بسرایم
سه شنبه 21 تير 1390برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : zeinab
از من نپرس که چقدر دوستت دارم اینجا تو قلب من حدو مرزی برای حضورت نیست به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم مگه ماهی بیرون از آب می تونه نفس بکشه؟ مگه می شه هوارو از زندگی ام برداری و من زنده بمانم تو تمام زندگی منی
پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : zeinab
به عشقمون قسم همش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم به ملاقات آمدم ببین که دل سپرده داری چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم تو دریا باش و من جویبار عشق و در تو جا شم من از پروانه بودن ها من از دیوانه بودن ها من از بازی یک شعله سوزنده که آتش زده بر دامن پروانه نمیترسم من از هیچ بودن ها از عشق نداشتن ها از بی کسی و خلوت انسانها میترسم راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم من از عمق رفاقت هام من از لطف صداقت ها من از بازی نور در سینه بی قلب ظلمت ها نمی ترسم من از حرف جدایی ها مرگ آشنایی ها من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید می گم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم
پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:, :: 17:12 :: نويسنده : zeinab
بوسه یعنی وصل شیرین دو لب
بوسه یعنی لذت از دلدادگی
بوسه آغازی برای ما شدن
بوسه آتش می زند بر جسم و جان
پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است
بوسه را تکرار می باید نمود
پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:, :: 16:51 :: نويسنده : zeinab
وقتي کسي رو دوست داري قدم زدن با اون زير بارون زيباترين لحظات زندگيت رو مي سازه.
وقتي کسي رو دوست داري از اسارت خودت تو قلب اون لذت مي بري. وقتي کسي رو دوست داري حاضر نيستي حتي براي يک لحظه به کس ديگه اي فکر کني. وقتي کسي رو دوست داري حاضري به خاطر اون غرورت رو زير پات بذاري. وقتي کسي رو دوست داري دنبال بهانه هستي تا براش کاري بکني. وقتي کسي رو دوست داري قلبت از عشق اون اشباع نميشه. وقتي کسي رو دوست داري حتي صداي قدم هاي اون رو مي شناسي. وقتي کسي رو دوست داري اون خورشيد هست و تو گياه که به درخشش اون نياز داري. وقتي کسي رو دوست داري آرزو مي کني هر روز و هر لحظه کلمه ي دوستت دارم رو از زبونش بشنوي. وقتي کسي رو دوست داري همه جا حضورش رو در کنار خودت حس مي کني وقتي کسي رو دوست داري ... راستي که دوست داشتن چه قدر زيباست
1 فروردين 1390برچسب:, :: 18:23 :: نويسنده : zeinab
تو عشق منی ، تو مال منی .
صفحه قبل 1 صفحه بعد |